محل تبلیغات شما



نازحوا شیشه ی ایمان آدم را شکست
عشق رو شد ،با هبوطش ،بغض عالم را شکست
وردهایش را به گوش قلعه های -دور ،خواند
قفل های بسته ودرهای محکم را شکست
مدتی جمشید ها را درپی دنیا دواند
عاقبت یک روز ،جام خالی جم را شکست
سال ها اسطوره ها را روی دستش تاب داد
حیف .با سهراب ومرگش، پشت رستم را شکست
چشم هایش باد شد ،لرزاند دستان مرا
قوری گل سرخی مادربزرگم را شکست
بافت دنیا ی مرا با تار وموی مادرم
اوکه کوه شانه هایش ،هیبت غم را شکست
شرط بستم با خودم :<<هرگز نمی بارم به عشق>>
باختم اما ،به او که قول آدم را شکست

زیر هر واژه آتشفشان است .
سلام خانمی
این شعر هدیه برای شما
اگر برای شما معذوراتی نیست ؟؟؟پست کنید
عکسی که خودم براتون در دانشکده گرفتم بزارید
سپاس حسنا

 


 

عکس دوتایی

می میرم اگر در تب گرداب بمانی
ماهی شوی وهمدم قلاب بمانی

از شدت طوفان دلت سینه ام آشفت
بر گرد به این حوض که مهتاب بمانی

یک عکس دوتایی چه قشنگ است همیشه
هم پای من گمشده در قاب بمانی

آرام بگیر ای همه ی زندگی من !
نه ،تاب ندارم که تو بی تاب بمانی

تسبیح شدم ،دست به دست تو سپردم
تا هم نفسم گوشه ی محراب بمانی

این قلعه ی احساس تو ،این خاک کویرم
کاشان شده ام تا تو مرنجاب بمانی 

حسنا محمد زاده *

 


لذت بخش ترین لحظه برای زارع، زمانی است که محصولش را برداشت میکند این شادمانی گورا وپاینده باد دختر نازنینم! تو ستاره درخشانی هستی که نور زیبایی، عشق و موفقیت هایت زندگی ما را روشن کرده الهی همیشه پرنور بتابی موفقیتت بعنوان دانشجوی نمونه پژوهشی سال ۹۹ وانتخاب بعنوان دانشجوی استعداد درخشان در رشته مدیریت بازرگانی تبریک می گم عزیزم فراموش نکن در هر مسیری که باشی مورد حمایت ما هستی و ما همیشه به تو افتخار می کنیم دختر عزیزم! در این روز باشکوه به عنوان والدینت
* شادماترین روز * من در خانواده ای مذهبی بدنیا آمده ام‌ دوران کودکی ام با درد ورنج وبیماری همراه بود. به همین دلیل ناخواسته زمان کودکی من درد و رنج فراوانی بر ای خانواده ام بوجود آورده بود. من آدم سخت کوش وبا پشت کاری بودم و توانستم علی رغم بیماری مهلک وسخت وطاقت فرسا دوران دبستانم را با موفقیت به پایان برسانم و راهی دوره ی راهنمایی شوم این مقطع را هم به سختی وبا وجود مشکلات مالی واقتصادی خانواده ام با موفقیت به پایان رساتدم.
لبم میپویدت هنگامه ی ذکر که تسبیح تو در سجاده ام هست برای هر چه میخواهی برایم هزاران شکر در این غمخانه ام هست سپرده ام به آن ماه خاطرت را همان شاهدِ ' دوستت دارمت ' ها دوتا شپره ی دلتنگ و تنها تو که آن شام روشن خاطرت هست ? لبم مینوشدت زمزمه ی بکر که تصویر تو در پیمانه ام هست عطش در پیک ریز ساقی سراب ده که در مستی هنوز هم سایه ات هست هنوز هم درد بیخوابی برایم بجز یاد تو تسکینی ندارد هنوز هم شعر میگریم برایت‎ در‏ این چند قطره دریا‎ قایقت هست لبم میبوسدت در

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نامه ای برای یک دوست